خانه
عناوین مطالب
تماس با من
هیچ اگر سایه پذیرد...
( خدا را چه دیدی شاید روزی درد هم قیمت پیدا کرد و ما هم ثروتمند شدیم )
هیچ اگر سایه پذیرد...
( خدا را چه دیدی شاید روزی درد هم قیمت پیدا کرد و ما هم ثروتمند شدیم )
درباره من
من نیستم چون دیــگران بازیچــــــــه بازیگــــــران
ادامه...
نظرسنجی
بگید هر چه در نظر دارید البته چون محترمید محترمانه نظر بدین...
ثبت نظر
مشاهدهی نتایج
پیوندها
عشقم مهناز
حرفهای دل
منو موهام
جدیدترین یادداشتها
همه
قهوه تلخ
یاد باد آن روزگاران ...
قطار عشق / تماشا
تکرار ...
روزگار
زندگی
هنوز دیر نشده...
هدیه
آخرین صفحه
مرد
نویسندگان
محمود امینی
47
بایگانی
بهمن 1394
1
دی 1394
2
آذر 1394
2
بهمن 1393
2
دی 1393
3
آذر 1393
2
مهر 1393
1
شهریور 1393
1
مرداد 1393
3
تیر 1393
3
خرداد 1393
2
اردیبهشت 1393
7
فروردین 1393
8
اسفند 1392
7
بهمن 1392
3
جستجو
آمار : 11244 بازدید
Powered by Blogsky
یه جو معرفت
گنجشکی باعجله و تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمیگشت!
پرسیدند:چه میکنی؟گفت:در این نزدیکی چشمه آبی هست
ومن نوک خود را پر از آب میکنم وآن را روی آتش میریزم.گفتند:
حجم آتش در مقایسه با آبی که تو میاوری بسیار زیاد است
و این آب فایده ای ندارد.گفت:
شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند میپرسد :
زمانی که دوستت در آتش میسوخت تو چه کردی؟
پاسخ میدهم :
هر آنچه از من بر می آمد ...انجام دادم ...
محمود امینی
چهارشنبه 11 تیر 1393 ساعت 11:48
0
لایک
نظرات
0
+ ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت
Gravatar.com
ثبت نام کنید. (
راهنما
)
نام
ایمیل
آدرس وبسایت
مشخصات مرا به خاطر بسپار
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد
ارسال نظر